be to che
be to che

be to che

اخر شبی

الان از بی خوابی اومدم اینجا 

بعد از مدتها ی نظر هم نداشتم 

خیلی خوبه 

.............

الانم که هیچی به ذهنم نمیرسه 

ولی منی که هر شب این موقع با خواب دست و پنجه نرم میکردم الان خوابم نمیبره !

کلا گفتم بیام ی مطلب بزارم شاید یکی اومد و سر زد 

شاید ی رفیقی پیدا کردیم 

یادش بخیر بلاگفا ی زمانی  برو بیایی داشتیم 

تف تو اون اتفاق !

این همه مخاطب دارم.ولی الان کسی نیست بحرفیم .. 

حرف اضافه

خیلی وقته  درست و حسابی با یکی  صحبت نکردم. قشنگا 

اینجا هم حالشو نداشتم بیام بنویسم 

آخه هیچ کی نمیاد ... اصلا نمیاد بگه خرت به چندمن!

هرچند کلا شلوغی رو دوست ندارم ولی یکی که باید باشه خوب ! بابا یکی بیاد ...

خلاصه کلی حرف هر روز به ذهنم میاد که با یکی صحبت کنم ولی اون یکی نمیاد .. شاید هم اصلا دلم نمیخواد یکی پیدا بشه .. ضمیر ناخودآگاهم و ضمیرخودآگاهم روی این موضوع بحث دارن !

به نظرتون کلا حرف کدوم یکی درسته خود آگاه یا نا خود آگاه؟

والا من نمیدونم !


چه خوش است راز گفتن به حریف نکته سنجی ..... که سخن نگفته باشی به سخن رسیده باشد.. بیدل دهلوی

هی روزگاااااااااااار

همسایه

اول داستان همسایه 

بنده خدا دلش درد میکرده . یهویی داداش میگن باید بریم تهران .. میبرنش پیش بهترین دکتر در بهترین کلینیک خصوصی (طبق گفته ی ی دکتری که داستان رو براش تعریف کردیم)

خلاصه آزمایش و ال و بل ... تشخیص سرطان روده و معده از نوع خیلی بد!


شیمی درمانی شروع میشه 

زن و بچه همه میرن تهران کلی بدبختی  ی دوره شیمی درمانی که باید 100 تا قرص می خورده روزی 4تا رو تمام میکنن 

برمیگردن منزل 

..

..

پیش خودشون میگن ی دکتر هم اینحا نشون بدیم 

آزمایشات رو ببینیم نظرش چیه 

دکتر اینجا میگه ایشون اصلا سرطان ندارن!!!!!!

حالا همسایمون ی دوره شیمی درمانی رفته دستگرمی !! بدنش ی رفرش شده !

---------------

داستان همسایه مادربزرگم 

خانوم همسایه 

دل درد داشته. تشخیص آپاندیس میدن

بریم اتاق عمل؟

برییییییم

دکتر جان لطف میکنن  به جای آپاندیس تخم دان سمت راست رو بر میدارن و میدوزن 

بعد عمل درد ادامه پیدا میکنه که میبرنش مشهد ... دوباره اتاق عمل  و برداشتن آپاندیس 

و اینکه بهشون میگن عمل قبلی چه اتفاقی افتاده ...

و اینکه احتمال بچه دار شدنشون کمه !

الان طبق تلاش های زوج گرامی دوتا بچه دارن !!!! خداقوتت بده حاجی 



سلام به خودم چون کسی دیگه اینجا نمیاد ... 

حالم یکم تخمی گرفته است  

هم میدونم چرا . هم نمیدونم  چراااااا

بیشتر استرس پایان نامه رو دارم ... 

پایان نامه خر است !

و البته خرید لوازم ... هماهنگ کردن کارها آزمایشگااااه 

از همه بدتر تنهایی 

و بدترتر  ترم پنجم

کلا  مثل خره در گل گیر کرده 

ولی میدونم سخت تر ازاین هم میگذره ... پس به ..... 

نمیدونست!

بیخیال!

زندگی دوباره!

آخییییش 

شرش از زندگیم کم شد 

رفت خونه باااااااااااااااااااباش 

اون موقع هااا که اذیت می کرد ... 

گریه می کرد و می گفت میخوام بخوابم 

از اینجا خسته شدم  میخوام برم خونه بابام 

الان رفته خونه باباش راحت بگیره بخوابه!

 الان من خیلی خوبم !




تولدم هم هست ! دیگه چه بههههتر

گفتگو

چند روز پیش  ماشین یکی از دوستان توی کمربندی شهرمون خراب شد .  من رفتم کمکش . بعدش با ماشین من  رفت کاراشو انجام بده منم پیش ماشین نشستم 

ی کشاورزی هم اومد پیش من .... شروع کرد به صحبت کرد

اینقدر که ثانیه شماری می کردم تا فیقم بیاد این منو ول کنه 

حرف از کشاورزی  شروع شد!

یکم بحث ادامه پیدا کرد .. رسیدیم به  اسپیلت و لوازم خانگی 

ی منبر هم در باره تعمیرات و نصب شنیدیم 

منبر بعد هم از واردات سخن گفتن  که فلان شخص  که همتون میشناسید پارتی این شرکت  می باشد ماهی 8 میلیون تومان حقوق میگیره که کارهای واردات شرکت رو راه بندازه !!!

بعدش هم  اومد گفت  ابراهیم رئیسی یه نفره زده سیدمحمد خاتمی رو ممنوع  تصویر کرده!  ( در واقع مجمع تشخیص مصلحت نظام این کار رو کرده که جمعی از بزرگان کشور هستن هم راستی هم چپی)


و جالب تر از این 

داستان فوت آقای هاشمی  بود 

می گفت دو نفر از همون مجمع تشخیص مصلحت نظام  آخر جلسه بهش گفتن بیا بریم که  روز آخرته 

کجا بریم؟ بریم استخر خخخخخخخ

بردنش استخرووو   دو نفری  سرشو کردن زیر آب

می گفت وقتی از آب درش آوردن  آب توی شش هاش  پر بوده ... صدای آب میومده .. اینقد آب زیاد بوده !


خدایااا 

توو برو همون کشاورزیتو انجام بده ... 

این حرفااا چیه 

چرا منو خندوندی اینقد 

کلا آدمی که زیاد حرف میزنه   کاچه  تشریف داره !

روز

الان به جای دو روز 

یکسالم شبیه هم شده 

سیصد و شصت و چهار روز فرق می کنه 

 من چقد عقب افتاده ام!

مرگ

دیروز نزدیک بود بمیرم 

از ده سانتی من گذشت  

قشنگ از کنار گوشم 

صد البته رگ گردنم

بین اون همه شلوغی و بازی کردن !

خداروشکر زنده ام