be to che
be to che

be to che

یازده دقیقه بامداد!

چیز خاصی ندارم  بگم 

میگن الماس این همه فشارو تحمل کرده تا شده الماس

ولی هیچ کس نمیگه میلیون ها . میلیاردهااا  ... کیلوگرم ... تبدیل نشدن به الماس 

همونجووری سیاااه موندن !

خسته شدن از فشار ... همون جوری ب زندگیشون ادامه دادن و سوختن 

هر کی توی زندگیش سختی نکشه .. چیزی نمیشه

فک کنم خدا داره ...موجودی رو که خلق کرده . آزمایش میکنه 

ببینه بدرد بخور هست یا نه !

مثل ماشین که درست میکنن .... تست تصادف میگیرن.. ببینن چقد داغون میشه... 

خدا هم داره از ما تست انواع اقسام تصادف رو میگیره !!

البته همه تصادفات گناه خودمونه 

اصلا چرا گناه کردن درست شد!

بده اینجور راحت حرف میزنم

خدا به دادمان برسد... 

اگه من دختر بودم

اگه دختر بودم 

اینطور که بقیه حجاب ندارن 

خواسته یا ناخواسته وارد جنگ تناسب اندام 

و سایز بندی زیبایی های بدنم میشدم !!!

رنگ چشام ... بلندی موهام و رنگشووون 

و هزار تا چیز دیگه ... که شاید من زیبا بشم 

شاید ی پسری از من خوشش بیاد 

یا شوهرم این همه زن و دختر رو با انواع اقسام سایز ها و برهنگی میبینه 

بازم من براش جذابم !!

با زن دیگه ای راه نداره !!

فک کنم حجاب رو برای همین جا گذاشتن !

دور این حرفای چرت که باید چشمانت فلان و ... باشد هم خط بکشید ... 100 درصد مضخرفه !

با این همه بدی های موجود که گفتم 

مرد ها عاشق زیبایی زن ها می شوند 

و  با اخلاق خوبش عاااااشق باقی خواهند ماند 


داستان این روزهااا

بعد از چند سال 

دوباره اومدم وبلاگ 

ی چیزی خیلی به چشم میاد 

و اون چیزی نیست شکست 

نرسیدن به اونی که میخواستن! 

چقدر هم زیادن!

یعنی چی ؟

چرا؟

2 نفر با هم بودن یکی عاشق شده 

اون یکی نشده 

رابطه تمام شده 

اون هنوز عاشق مونده و تنها 

اون یکی تازه عاشق شده و کنار یار 

یا نکنه خانواده ها نذاشتن 

یا یکی به خاطر غرورش نگفته بهش 

یا اون یکی دختر بوده گفته بده بهش بگم ... اون باید بخواد 

یا شایدم هر دوتاشون حرف نزدن 

یا شاید به هم میرسیدن  بعدش همه چیز خراب می شد

دیگه مثل قبل با هم خوش نمی بووودن 

یا

یا

یا

یا

یا

هیچ چیز این دنیای ما درست نیست !

بعضی هاااا

آدم هایی که برای خودشون دعوا درست میکنن 

بحث درست می کنن 

سر ی چیزای الکی 

طرف دامادش دعوتش کرده ....چند رووووووووووووووووز قبل    

 به دامادش میگه فلانی گفته جاده ها شلوغه بیرون نرید !

خوب چرا میندازی گردن یکی دیگه ...

حالا دلیل اصلی چی بوده 

مارو دعوت کردی خودت باید بیای دنبالمون !

و برگردونی 

دامادی 

نوکر حلقه به گوش گرفتیم واسه خودمون 

----

بعدشم من که  به خاطر داماد اومدم شما رو بردم ... حداقل دهنت رو ببند  دیگ حرف مفت نزن که تو باید می آمدی دنبال مااااااا

------

ی وجه دیگه داستان رو بگم 

داداش عروس سوال کرده چرا آقا داماد ناراحت هستن 

مادر عروس هم گفته بابات گفته ما این چند روزی مرغ زیاد خوردیم به داماد برخورده !!

دیگه داشت چشام در میومد !

یا خدا .... 

دارم دیوانه میشم !!!

جالبترین قسمت ....

 هر کاری کنی فامیلتن ....

 جزو ارحام حساب میشن 

مدل حرف زدن منفی

سیزدهمین روز زبهار هم تمام شد 

مملکت از فردا بر میگرده به حالت عادی 

خیلی این چند روز به من خوش گذشت خداروشکر ... از خدا هم ممنون هستم ....

----------

به نظرم 90 درصد ایرانی ها منفی حرف میزنن

شایدم فکر می کنن خیلی مودب هستن که اینجوری حرف میزنن 

موقعی که میخوان شام تعارف کنن 

ببخشید دیگه اگه کم و کسری هست ... اگه بد شده فلان شده .. کلی معذرت خواهی به خاطر شامی که درست کرده . کلی شرمندگی و صدتا ننه من غریبم بازی 

که بخشیده بشن از طرف مهمان 

بعدشک کلی تعارف که سفره رو مثل جارو برقی باید قوووووووووووووووووووووورت بدید .. اینقد میگن که آدم رو توی منگنه قرار میدن... 

آدم که چاق میشه .. میان بهت میگن رژیم بگیر .. یکی نیست به خودش بگی یکی از دلایل چاقی بنده خود شما هستید

(ی مدل دیگه هست از  نوع اصرار کردن که چهل هزار بار بهت میگن شام یا ناهار بمون .... حرص منو که در میارن !!!)..

. چطور میشه به یکی فهموند که بابا ی چیز رو ی بار سوال کردی بسه؟؟؟؟؟؟

بابا جان من ی جمله بگو مثل آدم بگو 

بخورید نوش جونتون .... بعدشم دهن مبارک رو ببند هرکس به اندازه شکمش میخوره .

شرمندگی  و چیز دیگه ای نداره 

------

شام تمام شد 

نوبت رفتن و غیره میشه 

مهمان ها شروع میکنن به عرض شرمندگی و پوزش

ببخشید مزاحم شدیم ... معذرت خواهی با مد و تشدید

بازم میشه مثبت حرف زد 

خیلی بهمون خوش گذشت .. همه چیز عالی بود..

خداحافظ 

-----------


نگرانی

نمیدونم چرا نگرانی مادر و اطرافیانمو نسبت به خودم نمیفهمم 

خیلی خوبه آدم یکی رو داشته باشه . که مهم باشی براش 

...

آخه مادر من 

خودت منو بزرگ کردی 

بچه هم که نیستم 

چرا اینقد زنگ میزنی و هزار تا سوال الکی میپرسی 

چرا الکی نگران منی 

ی بار نشد برم بیرون بدون استرس که باید زود برگردم که مادرم  نگران نشه

ب خدا دیگه بلدم  مراقب خودم باشم 

اصلا  نگرانی مادرمو نمیفهمم 

نکنه اصلا منو قبول نداری!

اصلا نگرانی زن هااا رو  نمیفهمم  چرا اینقد زنگ میزنین کجایی ؟ کی برمیگردی؟

زود بیا . عجله نکن . جلو 100 نفر بهت زنگ میزنن اصول دین میپرسن ...

ول کن جان مادرت 

این همه سوالات رو میتونید اینجوری بگید 

درینگ درینگ 

عزیزم ( زنگ میزنه به شوهرش)

یا پسرم 

امیدوارم بهت خوش گذشته باشه تا حالا ...

و اینکه بهتون خوش بگذره 

مراقبت خودت باش 

(با کیا رفتی بیرون ؟ 

دقیقا کجا رفتین؟

شام چی میخای کوفت کنین؟

برا منم بیار؟ 

نکیر و منکر اینقد سوال نمیپرسن و اطلاعات نمیخوان .. زن ها عامل دیوانه شدن مردها میشن 

یا 

اگه برای کاری رفته 

عزیزم زنگ زدم خدا قوت بگم ... هر وقت کارت تمام شد بگو تا برات چایی بذارم. 

( ب جای این جملات چی سوال می کنین 

کجایی؟ 

پول رو واریز کردی ؟

حسن رو دیدی؟ 

گوجه یادت نره 

کوفت رو بخری هااا

ننه ی صمد منتظرته 

زودباش کاراتو تمام کن 

کلا با لحن عصبانی 

یا اینکه دیر برگشتیم به خونه 

حتما باید دلیل قاااانع کننده بیاریم !!!

حالم از همه  همسران گیر دهنده بهم میخوره ....

----

به خدا این دو تا کلمه طوفان میکنه ... نه اعصاب مرد رو میریزین بهم 

و اینکه بعدا که میاد خونه میتونه به شما هم خوش بگذره 


( من اینجوری هستم وقتی کاری انجام میدم ... خوشم نمیاد هی یکی زنگ بزنه چه گوهی خوردی ... اگه مشکل داشتم زنگ میزنم میپرسم ازت.. ازت راهنمایی میخوام ...




رفیق سوئیسی 2

پسر عمو  بهش گفت  I love you 

یکم ناراحت شد، گفت این جماه یکم خصوصیه ... برای پدر مادر ...  همسر .. گیرل فرند خخخ

وقتی میخوای به رفیقت بگی میشه  آی لایک یو 

بعدش از من سوال کرد پسر عموت همجنس بازه ؟

هاهاهاهاهاهاهاهاهاها

گفتم نه بابا ... بیخیال ... این حرفا چیه میزنی .

چیز خاصی نیست ! عادی این جمله ..

------

خلاصه خیلی خوش گذشت بهمون ... 

شب آخر ی عدد چاقو سوئیسی بهم داد ( این یکی از قانون جذب پیروی کرد ... حدودا ی سال طول کشید .. همیشه فکر میکردم باید بخرمش...)

اصلا فکر نمیکردم  هدیه بده بهم .... شاید خیلی بهش حال دادم 


صبح هم موقع رفتن حسابی تشکر کرد .... 

ی چیزی هم یاد گرفتم بهتون بگم 

ایران = سوئیتزرلند

ایرانی = سوئیس

یاد گرفتین 

-------------

بین غذاهایی که این چند روز خورد 

چلو گردن رو خیلی دوست داشت ....

نظرش کلا در باره گوشت گوسفند عوض شد 

بیشتر مرغ و خوک و گاو میخورن 

-----------------------------------

ی فرقی که با ماها دارن اینه که اصلا احساسات توی چهرشون دیده نمیشه 

ماها خیلی راحت نگرانی .. خوشحالی .. ناراحتی .. عصببانیت 

توی چهرمون دیده میشه 

ولی این نه

خیلی جاها خندید و لی به نظرم احساسی توی چهرش نبود

---------

خاطره خوبی ثبت شد ... 

امیدوارم ی روز بتونم برم  سوئیس رو ببینم ....    

و اینکه میدونم قانون جذب  حتما عمل میکنه 






رفیق سوئیسی

سلام به کسایی که میان و میخونن 

از طریق سایت کوچسورفینگ  یکی از رفیقام 

هاست ی سوئیسی شد ... حالا هم که عید و هزار تا مهمان و رفتن ب مسافرت 

گفت من نمیتونم هاست (میزبان) باشم .

منم قبولش کردم ... 

۲۸ سالشه 

گردشگری میخونه 

کشورهایی که رفته خیلی زیادن ... نتونست همه رو بگه ... یادش نمی اومد .

اصفهان 

شیراز 

کرمان 

یزد 

رو رفته 

حالا هم نوبت به استان گلستان رسید 

قبل از اینکه بیاد 

همش فکر می کردم کجاهااا میتونم ببرمش ...

از خالد نبی خیلی خوشش اومد .. هر چند خیلی دیر رسیدیم و نتونستیم بریم قبرستانش رو هم ببینیم ... 

ی سری چیزایی که تا حالا گفته رو براتون میگم 

پدرش فرانسوی . مادرش سوئیسی 

توی سوئیس دانشگاه پول باید پول بدی  ولی چطور 

نسبت به درآمدی که داری 

اگه پولدار باشی باید شهریه بدی .. اگه فقیر باشی مجانی 

از نوزده سالگی  دیگه پیش پدر مادرش زندگی نمیکنه,

توی سوئیس از پولدارها خوششون نمیاد 

دیییگه 

خودش هم هنوووز دینش رو انتخاب نکرده !

شاید تا چند سال دیگه انتخاب کنه 

بیشتر هم سیب زمینی میخورن 

دوست نداره توی سوئیس زندگی کنه . میگه همه به فکر کار کردنو پول درآوردنن ولی من اینجور نیستم 

همونطور که میدونید مصرف مشروب و مواد هم آزاده ... 

شما عقل  دارید میتونید بفهمید این چیزا براتون خوبه یابده .. 

هر اتفاقی هم افتاد براتون خودتون مسئولید... 

در مورد شیعه و سنی هم میدونست 

کلا  اومدنش برا من خیلی خوب شد 

بعد از مدتها ی  ی دوری زدیم توی استان ....

شکل صورتشم خیلی با ما ایرانی هااا تفاوت نداره ...

فکر میکردم  خارجکی ادم فضایی هستن....

الان که دو روزه با منه ...

متوجه شدم که اینم آدمه . مثل ما ایرونی هااا 

فقط توی ی محیط دیگه بزرگ شده و یکم  ایرانی بازی بلد نیست (تعارف الکی و خالی بندی و غیره )

چند تا زبان هم بلده!



افزایش انتظارات

 قسمت دو 

الان حال ندارم ... بخوابم بهتره 

بعدا میام میگم براتووون 

تکمیل نوشته 

قسمت اول گفتم چطور انتظارات یک دختر رو افزایش میدن 

که این جریان باعث نازضایتی از شوهرش میشه و طلاق 

ولی سیستم مردا کلا  تفاوت داره ..  با این چرت و پرتایی که میگن زیاد حال نمیکنه و براش فرقی نداره 

میگن دخترا از راه گوش عاشق میشن 

مردا از راه چشم 

حالا راه چشم رو توضیح بدم براتووون 

میان کلی فیلم پورن درست میکنن 

با کلی دروغ ...

 یک کارایی می کنن که لا اله الا الله ...

دیگه چکار می کنن کلی مانکن درست کردن عکساشون توی اینستاگرام و فیس بوک و .... با هدف رقابت بر اندازه سینه و باسن .. رنگ مو و .... 

بعدش توی جامعه چکار کردن ... حجاب ... ساپورت ... مانتو جلو و عقب باز.. 

کم کم دیگه بلوز و شلوار 

بدون روسری 

این پسر بدبخت هر روز کلی از این چیزا میبینه 

میره خونه از اون فیلما میبینه 

اینستاگرام هم که سایزا رو چک میکنه 


حالا چطور میخواد خانومشو انتخاب کنه 

اصلا چطور میخواد راضی بشه از س..س عاقلانه ای که داره  ب دور از دروغ

اصلا دیگه با ی نفر راضی میشه 

یکی از چیزایی که مردا خیلی بدشون میاد غرغر کردنه 

هرچند بعضی وقتا شنیدنش لذت بخشه !

مرده پیش خودش میگه 

اخلاقش که مثل سگه 

هیکلش هم که مثل خره 

دستپختشم مثل مامانم نیست !خخخخ

گور سرش میرم شب با یکی دیگه میخوابم ...

از اون طرف هم که خانومه انتظار غول چراغ جادو رو داشته 

هر دو دلسرد 

یا تا اخر عمر مثل دو تا هم سقف زندگی می کنن 

فقط برای تامین جنسی و ی سری روانی تحویل جامعه میدن 

یا اینکه طلاق 

هر دوتاش بده .. خیلی هم بده 

خدایا خودت کمک کن... 

هر چند ما بنده خوبی نیستیم ... بلکه بد هستیم ...



سینما

دومین بار توی زندگیم رفتم سینما 

ماجرای نیم روز 

رو دیدم 

دو سه تا صحنه قشنگ داشت 

ولی آخرش 

ی دیالوگ هست که فکر همه رو مشغول میکنه 

برید ببینید تا فکرتون مشغول بشه 

شایدم نشه 

و بی تفاوت از کنارش رد بشین 

مثل اکثر اتفاقاتی که میافته و ماااا بی تفاااوتیم